چهارشنبه به یاد ماندنی
درخت سیبی آمدنت را به مناجات نشسته است انگار آمدنت نزدیک است صدای بهم خوردن بال معصوم فرشته میاید تو آمدی لمس بودنت مبارک.... چهارشنبه دهم آذر ٩٢ بود قرار بود برم بیمارستان ببینم که نیلا خانمم کی به دنیا میاد از صبح که بیدار شده بودم دل تو دلم نبود کلی استرس داشتم خودمو با کارهای خونه مشغول کردم و حسابی خونرو تمییز کردم احتمال میدادم که بستری بشم همه وسایل شما رو حاضر کرده بودم قرار بود ساعت ٣ بریم اما چون همسر محترم دیر اومد دیر شد نمیدونم چرا اما دچار ضعف شدید شده بودم کلی شکلات واب قند خوردم کمی بهتر شدم کم کم راه افتادیم سر راه رفتیم دنبال فتانه جون حرکت کردیم سمت بیمارستان خیلی استرس داشتم ولی سعی میکر...
نویسنده :
مامان نیلا عسل
22:59